مردها از زنان میترسند.
این ترسی است که از فاصله ای به دوری زندگی بدان رسیده اند.
ترسی است که از روز نخست در دلشان نهفته است و تنها ترس از تن و چهره و قلب زن نیست , بلکه ترس از زندگی و ترس از خدا نیز هست.
چرا که زن و خدا پیوندی نزدیک با یکدیگر دارند.
زن چگونه موجودی است؟
هیچ کس را توانایی پاسخ گفتن بدین پرسش نیست, اگرچه جمله آدمیان را زن به دنیا آورده و غذا داده و در گهواره پرورده و مراقبت کرده و تسلی داده است.
زنان در مرتبه خدای گونگی نیستند. زنان به تمامی در مرتبه خدای گونه گی نیستند و برای رسیدن بدین شأن مختصر چیزهایی کم دارند و این بسیار اندک تر از آن چیزهایی است که مردان نیازمند آنند.
زنان نفس زندگی اند, چرا که زندگی نزدیکتر از هر چیز دیگر به لبخند خداست.
زنان به نیابت از خدا پاسدار ساحت زندگی اند.احساس زلالی که از زندگانی گذرا در دل می نشیند و حس ریشه داری که از حیات جاودان در کُنه روح ماست, همه از دل وجود آنان بر می خیزد.
و مردان که نمی توانند بر هراس خود از زنان فایق ایند می انگارند که در فریب و جنگ و کار موفق به غلبه بر این احساس می شوند , حال آنکه هیچ گاه به راستی بر آن چیرگی نمی یابند.
مردان به خاطر ترس ابدی که از زنان در دل دارند , تا ابد محکوم به آنند که به شناخت آنان راه نبرند و از زندگی و خدا نیز چیزی در نیابند.
و از آنجا که مکانهای مقدس مانند کلیسا نیز به دست مردان بنا شده ناچار این بنیادها نیز از زنان بیمناکند و این همان بیمی است که از خدا در دل دارند و از این روست که در پیِ رام کردن آنان و این اند و خام اندیشانه می کوشند تا حیات محض را در بستر خردمندانه احکام و آیینها جای دهند.
برگرفته از کتاب :
رفیق اعلی ( کریستین بوبن)
خب دیگه ....دم عیده!
چند روز دیگه ... یه سال دیگه متولد میشه! جالبه .... یادم نمیاد واسه تولد من کسی غیر از والدینم و شاید وابسته های اونها کس دیگه ای به شور و خوشحالی مشغول شده باشه!
یه کم به سال 1383 حسودی میکنم ....
ولی این سال .... که مثل من یه بار متولد میشه .... اسمش رو میذارن 1383 .... خوشحالم که لااقل اسم من شماره نیست.
من مطمئنم که پدر و مادم قبل از به دنیا اومدن من رو تصور میکردن که چه شکلی ام.... چی کاره میشم . ... برام اسم انتخاب کردن و وسایل رفاه فراهم کردن و خلاصه آرزوهایی برام داشتن و وقتی به دنیا اومدم در جهت عملی کردن آرزوهاشون تلاش زیادی کردن و زحمت زیادی کشیدن ....
فکر میکنم .... من .... چه قدر برای سالی که اسمش 1383 است که تو تموم دنیا تکه .... چقدر آرزو و نقشه دارم ....
بی خیال .....
خیابونها بد شلوغه ... امروز تقربیا دوساعت تو ترافیک بودم ....
میدونی ... دارم فکر میکنم ... این سالی که متولد میشه .... تا چه حد شبیه سال پیشه ؟! ....
از نظر ویژیگی های ظاهری که خود خودشه ... 4 تا فصل داره , 12 تا ماه ... با بهار شروع میشه و با زمستون تموم ...
اما .... من مطمئنم که هیچ سالی مثل امسال نیست و نخواهد بود ....
اگه اینو تعمیم بدم به من و تو ....
باید بهت بگم که واقعا تکی ....
هیچ کس مثل تو نیست و نخواهد بود ....
عزیز دلم ....
امیدوارم سال نو رسیده ... یکی از بهترین سالهای عمرت باشه .... همون عمری که خودت برای خودت درست میکنی ....
میخوام بدونی که دوست دارم سال 1383 رو بهترین بسازی .... برای خودت و هر کسی که دوست داری و دوستت داره ...
من مطمئنم که سال 1383 ذاتا عالیه ... امیدوارم ....من و تو هم ذات عالی اون رو ببینیم و از اون بهترین لحظه ها رو درست کنیم .
ولی یه چیز دیگه ..... همه واسه سال جدید شادی میکنن ..... ولی آیا کسی هست واسه سالی که تا چند روز دیگه میمیره سوگواری بکنه ..... .... میگن آره ..... او کسیست که با گذشته خودش زندگی میکنه ...
راستی .... اگه منم مثل سال1382 بمیرم ..... سوگواری برام بی معنی به نظر نمیرسه؟ ...
شایدم نه! ... چه میدونم والا ....
.
.
.
.
- راستی .... میخواستم بگم که .... نه نه بی خیال ....
- بگو
- هیچی بابا
- بگو میگم
- به خدا هیچی
- یک ........ دو ...... دو و نیم ..... دو و 75 ......
- میخواستم بگم چه خوبه آدم دوستی مثل تو داشته باشه !
- نوکرتیم
- سروری
.
.
.
سلام ...
آقا این تعارف که میگن جدا اومد نیومد داره .... بگذریم ...
دیشب عروسی بودیم ... تا خود صبح رقصیدم ... خیلی عروسی خوبی بود ... بعد از عروسی دختر عمه ام شاید بهترین عروسی بود که رفتم ..
خیلی حال کردم ....
فردا میریم کوه ... کسی میاد؟ ... اگر کسی میاد فردا صبح ساعت 8 صبح دم کوه داراباد منتظرشیم ....
در پناه حق ...