ای پسر عمران ! هرگاه بنده ای مرا بخواند آن چنان به او گوش میدهم که گویی بنده ای جز او ندارم اما شگفتا که بنده ام همه را چنان میخواند که گویی همه خدای اویند جز من .
از مکالمات خداوند با موسی ....
- ببینم ... تو بین آدمی که دوستت داره و آدمی که دوستش داری کدوم رو انتخاب میکنی؟
- هیچ کدوم رو ....
- یعنی تنهایی رو انتخاب میکنی؟
- نه ... کسی که هم من دوستش دارم هم اون منو دوست داره ...
- خب .. تو فکر کن دیگه گزینه ای جز این دو تا نیست ..
- خب من آدمی که منو دوست داره و من دوستش ندارم عقم میگیره ..... اونی هم که من دوستش دارم منو دوست نداره .....
- آره ....خب حالا کدوم رو انتخاب میکنی ؟
- .....
- خب اونی که دوسش دارم ولی خب اون که منو دوست نداره که پس ......... حالیت شد؟
- آره ..... حالیم شد .....( نه! اصلا حالیم نشد .....)
- کجایی؟
- زیر سایه شما
- کوشی؟ نمیبینمت ...
- آره خب ... شما عادت نداری جلوتر از نوک دماغت رو ببینی
- ولی شما اگه یه کم پاتو بلند کنی ... منو اون زیر میبینی
- نه ... ما عادت داریم سر به هوا راه میریم ...
- خوبه .... دیگه چه عادتی دارین ؟
- مشروب میخوریم , سیگار میکشیم , بیلیارد میریم , دخترها رو آره خلاصه .... شما رو .... نه نه ... شما رو نه .... با شما بازی میکنیم ....
- همین؟
- اره دیگه .... همین .....
- همین ؟ ....
- آره خب ....
- ....
- حالا ... چرا منو نه .... باقی رو آره؟
- اونش دیگه به خودم مربوطه ...
- اصلا تو منو واسه چی میخوای؟
- اونشم به خودت مربوط نیست ...
- بازیچه ام؟
- چرا چرت میگی ؟ مگه فیلمه ....
- پس چیه؟
- نه .......... تو احتیاج به تربیت داری .... من تربیتت میکنم ...
- چرا؟
- چون من میگم .....
- قانع نشدم
- قانعت میکنم
- توجیح نشدم
- وایسا توجیهت میکنم ...
- ...