۱۳ به در

امروز 13 به دره .... نه؟ ... خوشحالم که چمن پارکها خیس و ناهنجاری کمتر ..... خودخواهم! به من میگن یه شهروند خودخواه ....

خونه ما امروز برای من هاونه .... مخم توش تلیت خواهد شد .... امروز خونه پر بچه است ....

سه تا پسر10-8 ساله

دو تا دختر 7-8 ساله

و مقداری پدر و مادر که مادران در آشپزخانه احتمالا راجع به بلور و لباس مهمونی صحبت میکنند و پدران که تخته و ورق بازی میکنند و  خورده فرمایشاتی مانند چای و زیر سیگاری دارند .گاهی هم به هیجان میان و ستونهای خونه به لرزه در میاد!

بعد مادران جوجه ها رو آماده میکنند و پدران با فخر تمام که امروز ایشان ناهار را میپزند ظرف آماده جوجه سیخ شده خام را از دست پدران گرفته و بر روی آتیش میذارن و احتمالا بادبزن رو به دست پسران بزرگ میدهند و به او حالی میکنند که مرد شده و میتونه جوجه کباب باد بزنه!!!!!

و ادامه ماجرا .....

من رو تختم دراز کشیده بودم و داشتم رفیق اعلی میخوندم .... بابا وارد اتاق شد و سرزنشم کرد که چرا با ایشان همراه نمیشم و لذت نمیبرم .... میدونی ...... گاهی آدم باید به زور لذت ببره ....

منم رفتم وظیفه خطیر تهیه سالاد رو بر عهده گرفتم ....

مقداری با عموم تخته بازی کردم و با نگرشش در زندگی بیشتر آشنا شدم .....

فکر کنم همین پدر و مادر رو راضی نگهداره ..... البته شستن ظرفهای ناهار و تدارک سرگرمیه عصر هم امروز با من خواهد بود ....

الانم ................

.

.

.

.

نمیدونم چرا ولی امروز یک دفعه یاد جمله ساسان افتادم :

 

تولد متولدین آذر  کاملا قابل توجیه ....

 

و بعد از اون مرتب یاد گفته های علی رضا که عاشق گلی  بود و روز 13 فرودین رو چطور توصیف میکرد ....

وای که چقدر از دست این علیرضا خندیدم .... دلم براش تنگ شده ....

امروز مرتب جلو چشممه .... کارهای با نکمش , مهربونی و معرفتش ..... امیدوارم هر جا هرست با سمینارش برسه!!

البته اگه هنوزم سمینار رو بخواد .....

 

 

 

وای .......... کو تا امروز تموم بشه!

زنان و لبخند خدا

مردها از زنان میترسند.

این ترسی است که از فاصله ای به دوری زندگی بدان رسیده اند.

ترسی است که از روز نخست در دلشان نهفته است و تنها ترس از تن و چهره و قلب زن نیست , بلکه ترس از زندگی و ترس از خدا نیز هست.

چرا که زن و خدا پیوندی نزدیک با یکدیگر دارند.

زن چگونه موجودی است؟

هیچ کس را توانایی پاسخ گفتن بدین پرسش نیست, اگرچه جمله آدمیان را زن به دنیا آورده و غذا داده و در گهواره پرورده و مراقبت کرده و تسلی داده است.

زنان در مرتبه خدای گونگی نیستند. زنان به تمامی در مرتبه خدای گونه گی نیستند و برای رسیدن بدین شأن مختصر چیزهایی کم دارند و این بسیار اندک تر از آن چیزهایی است که مردان نیازمند آنند.

 

زنان نفس زندگی اند, چرا که زندگی نزدیکتر از هر چیز دیگر به لبخند خداست.

زنان به نیابت از خدا پاسدار ساحت زندگی اند.احساس زلالی که از زندگانی گذرا در دل می نشیند و حس ریشه داری که از حیات جاودان در کُنه روح ماست, همه از دل وجود آنان بر می خیزد.

 

و مردان که نمی توانند بر هراس خود از زنان فایق ایند می انگارند که در فریب و جنگ و کار موفق به غلبه بر این احساس می شوند , حال آنکه هیچ گاه به راستی بر آن چیرگی نمی یابند.

مردان به خاطر ترس ابدی که از زنان در دل دارند , تا ابد محکوم به آنند که به شناخت آنان راه نبرند و از زندگی و خدا نیز چیزی در نیابند.

و از آنجا که مکانهای مقدس مانند کلیسا نیز به دست مردان بنا شده ناچار این بنیادها نیز از زنان بیمناکند و این همان بیمی است که از خدا در دل دارند و از این روست که در پیِ رام کردن آنان و این اند و خام اندیشانه می کوشند تا حیات محض را در بستر خردمندانه احکام و آیینها جای دهند.

 

برگرفته از کتاب :

رفیق اعلی ( کریستین بوبن)