شده ... وقتی رو تخت داز کشیدی و میخوای بخوابی ... ساعت ۲ بعد از نصف شب باشه؟ ...
شده وقتی به پهلو خوابیدی پشتت به پتوت باشه؟
شده پتو از روت کنار بره؟
شده بخوای با پات اون رو بندازی روت ....
شده برای این کار از قدرت و شدت زیادی استفاده کنی؟
شده ات رو ببری زیر پتو و با شدت هر چه تمام تر بکشی سمت جلو ؟
شده پتو زیر پات گیر نکنه رو پات رو بدون سنگینی پتو با شده تمام به جلو پرتاب کنی؟
شده جلوی پات دیوار باشه؟
شده پات با قدرت و شدت خیلی زیاد به دیوار بخوره؟
شده انقدر سرعت داشته باشه که ناخن پات از بیخ برگرده .....
شده از شدت درد ضعف کنی و حتی جیغت در نیاد؟ ....
.
.
.
تا چند روز استخر نمیتونم برم ...

خسته ..... ام ...

میدونی .... گاهی مواقع با دیدن بعضی از کامنتها و پی ام ها یادم میره برای چی و کی دارم مینویسم ..... اونوقت .....
.
.
سعی میکنم دیگه یادم نره ....
.
.
- صبح بخیر آلبن ... چرا انشایت را نمی نویسی؟ ... م.ضوعش که خیلی جالب است ....
- صبح بخیر خانم ... شما از کجا میدانید؟
- آلبن .... در وضعیت من آدم خیلی چیزها را میداند.البته دانستن واقعا کلمه صحیحی نیست. میتوان گفت ما حدس میزنیم. مطلقا همه چیز را.
- شما میتوناید آینده ام را بگویید؟
- نه اجازه ندارم.و دیگر خانم صدایم نکن این کلمه آدم را ژیر نشان میدهد ... مگر فکر میکنی من چند سال دارم؟
-من نمیدانم. ۱۸ سال؟
- این حرفت خوش آیند بود.بسیار.
- و اسم شما؟
- مرا ژه صدا کن.
.
.
.