.

.

.

- آخ چی میشد من الان میومدم خونه تو خونه بودی ....

- آره ...خیلی خوب بود ......... بله ؟ ... نفهمیدم ... الان؟ .... شما بی جا میکردی الان میخواستی بیای خونه .. ساعت 12 نصف شبه .....

- میدونی ... من واسه همین مطمئن نبودم که میخوام یا نه ! ... آخه خب ... درسته آدم یه چیزهایی بدست میاره ... ولی خیلی چیزها رو هم از دست میده .......مثلا من دوست دارم با مونی بشینم تا صبح تو شرکت عرق بخورم و آهنگ گوش کنم .....

یا با دوستام برم مناظر طبیعی ببینم ...

یا چه میدونم ....

- آره خب من درکت میکنم عزیزم ... آدم گاهی دلش میخواد .... منم دوست دارم گ ا ه ی ....

- شما بیخود میکنی ...

- ا .... ببیم این جوابت خیلی بی منطقه ...خودت الان گفتی آدم دلش میخواد گاهی ... فلان ..... خب منم آدمم دیگه ....

- من اصولا آدم بی منطقی هستم شما هم اگه میخوای با دوستات بری بیرون میتونی روز بری ....

- شما هم میتونی ....

- ها!؟!؟!؟!؟! ....

.

.

.

بحثو عوض میکنه .....

یکی از بهترین نعمتهایی که خداوند میتونه بهت عرضه کنه اینکه که ....
عشقت ... دوستت .... هر دو یکی باشه ... یعنی چطور بگم .... کسی رو داشته باشی که برای با اون بودن هیچ محدودیتی برای خودت قائل نشی بتونی از پشت خودت رو رها کنی و بیوفتی و مطمئن باشی زمین نمیخوری ... بتونی پات رو رو دریای اطمینان از اون بذاری و فرو نری ... رو آب راه بری ....
میدونی چه احساسیه؟ ..... نه ... گمان نکنم بدونی .....

یه جورایی تکراری

الان چیزی برای نوشتن ندارم! یعنی چیزی که بهش فکر میکنم !قابل نوشتن نیست! زیان آوره!

آبرو بره!!! اصلاً خیطه! ....

یکی گفت :چرا وبلاگ مینویسی؟ به نظر من کار درستی نیست آدم سفره دلش رو واسه همه باز کنه!

تو دلم گفتم ! بستگی داره تو سفره دل آدم چی باشه! بله خب! منم میتونم حرفام رو تو دلم نگه دارم یا دلم رو ببرم یه جایی باز کنم که آدرسش رو هیچ کس نداشته باشه!

بارها به خودم گفتم : خب حالا که میخوای فلانی رو فحش بدی ! اینجا که نمیشه! پس برو وبلاگ باز کن تا طرف آدرسش رو نداشته باشه!

تازه اینطوری میتونی برای بعضی ها که از مرموز بودن خوششون میاد مرموز باشی!

ولی آخه واسه چی؟ امشب از دستش ناراحتی, چند تا دری وری بهش میگی و خلاص! ولی اگر فردا هم همین احساس رو نسبت بهش داشتی, اونوقت دیگه مریضی! مشکل داری!

اینو بهش میگن کینه!

گرچه یادم نمیاد تا حالا از دست کسی ناراحت بوده باشم و بهش نتوپیده باشم ....

اینو میدونم که از یه چیز تو این وبلاگ و وبلگ بازی هیچ خوشم نمیاد .. اونم اینکه ... ... ولش کن گفتن نداره .... تو کامنت میذاری .... لابد خالی میشی .... منم پاکش میکنم .... ولی آخه تو خدا ... صبح که از خواب پا میشد .. محض رضای دل مریم مقدس یه نگاهیی تو آیینه به چهره خودتون بکنید و دو دستی دو تا لپاتون رو بکشید و بگید که بابا .. من خودمو دوست دارم .... همه مردم رو هم دوست دارم .... اینکه یه چی غم رو تو دلت کینه کنی چه چیزی رو عوض میکنه ... غیر از اینکه .... خودتو اذیت کنه ....

زندگی جای دیگرست ..... میلان کندرا!