میدونی .... گاهی فکر میکنم ... بی مسئولیت بودن و دیگران رو سر کار گذاشتن .... نباس انقدرها هم بد باشه .....
تو میتونی آدم بی مسئولیت و بی خیالی باشی .....
قول بدی ولی به قولت عمل نکنی ....
قرار بذاری ولی نری سر قرارت .... یا دیر بری و اصلا هم برات مهم نباشه که طرفت منتظرته و داره خون خونشو میخوره .....
میتونی .... قرار داد ببندی و بعد هم بزنی زیرش ....
حتی میتونی که ملت رو بذاری سر کار و بعد هم تو دلت بهشون بخندی .....
اینطوری ..... هیچ وقت حرص آدمهای بی غید و بی خیال که ککشون هم نمیگزه که داره برنامه های تو رو خراب میکنن رو نمیخوری ......
کی به کیه ... اینجا ایرانه .....
جایی که کمتر اتفاق میوفته که تو بخوای تابان کارای بد رو پس بدی ..... بر عکس کار خوب ....
.
.
بسیار خب .....
سعی میکنیم از این به بعد اینگونه زندگانی کنیم .....
آهای کسانی که ایمان آورده اید .....
بیخودی حرص نخورید ....
همینی که هست ...
نمیخواهید .. هررررری ........
.
.
.
اگه همین الان وبلاگ من رو ببندی و دیگه هیچوقت بازش نکنی و به دیگران بگی که من اراجیف مینویسم ...... کاملا بهت حق میدم ....
.
.
.
.
خب کفرم درومده ......
.
.
.
راستی آی دی منو حک کردن ...... بعد از7سال ...... آری ..... گویا کس یا کسانی ... نقطه رو رحمت ما شده اند ...... اخه من نمیدونم ای دی من به چه درد این یارو میخوره ..
.
.
.
ایستاده بود کنار جدول .....
جلوش یه فضای باز بود .....
راه زیادی نبود ...... شاید با ۴ تا پرش میشد به اون شمشادها رسید و باز با ۴ تا پرش دیگه به مقصد ....
ولی یه مشکلی وسط این ۴ پرش وجود داره ..... گویا .....
این موجودات ... بزرگ و کوچیک ..... که اول کوچیکند ولی وقتی نزدیک میشن .... بزرگ و بزرگتر میشن و با اینکه نمیپرن ولی از تو خیلی تندتر حرکت میکنن ....
تو هر چی توان داری جمع میکنی .....
و میدویی .....
۱ ....۲ ......
۳ .....
و
.
.
.
.
تموم شد ....... تو میمیری ...........
جسدت هم .... چیزی ازش نمیمونه ......
.
.
.
.
گربه ها محکومند که یه طرف اتوبان زندگی کنن .....
چون احمق ها نمیدونن ..... پل عابر هوایی چیه؟!!!!!!.....
.
.
.
خب که چی؟!