میدونی .... گاهی مواقع با دیدن بعضی از کامنتها و پی ام ها یادم میره برای چی و کی دارم مینویسم ..... اونوقت .....
.
.
سعی میکنم دیگه یادم نره ....
.
.
- صبح بخیر آلبن ... چرا انشایت را نمی نویسی؟ ... م.ضوعش که خیلی جالب است ....
- صبح بخیر خانم ... شما از کجا میدانید؟
- آلبن .... در وضعیت من آدم خیلی چیزها را میداند.البته دانستن واقعا کلمه صحیحی نیست. میتوان گفت ما حدس میزنیم. مطلقا همه چیز را.
- شما میتوناید آینده ام را بگویید؟
- نه اجازه ندارم.و دیگر خانم صدایم نکن این کلمه آدم را ژیر نشان میدهد ... مگر فکر میکنی من چند سال دارم؟
-من نمیدانم. ۱۸ سال؟
- این حرفت خوش آیند بود.بسیار.
- و اسم شما؟
- مرا ژه صدا کن.
.
.
.
نظرات 5 + ارسال نظر
گلی جون جمعه 3 مهر‌ماه سال 1383 ساعت 01:51 ق.ظ http://girl.blogsky.com

اوووووووووووووول

هیچ جمعه 3 مهر‌ماه سال 1383 ساعت 10:03 ق.ظ

دوووووووووووم

عیسی جمعه 3 مهر‌ماه سال 1383 ساعت 10:34 ق.ظ http://soozeshgh.persianblog.com

خوب برای چی و کی مینویسی مگه؟

اسپاگتی جمعه 3 مهر‌ماه سال 1383 ساعت 05:37 ب.ظ http://yasmanguola.persianblog.com

جالب بود

زهرا جمعه 3 مهر‌ماه سال 1383 ساعت 06:07 ب.ظ http://zahra999.persianblog.com

منم میخواستم سوال عیسی رو بپرسم!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد