موقعی که من و تبس تصادف کردیم ما رو بردن بیمارستان آسیا ....

بیمارستان جا نداشت ...

واسه همین ما رو بردن بخش زنان و زایمان ... یه اتاق دو تخته ... اونشب تا صبح صدای ونگ ونگ بچه اومد ....

تازه ... صبح اول صبح ... یه پرستار اومد تو اتاق .... و به حالت خنده به  من و تبسم رو نگاه کرد و گفت :

خانومها هر دوتون سزارین بودین؟ .....

 

************

 

از کجا بفهمیم که پنجره ای بازه یا نه؟

کافیه یه سنگ به طرفش پرتاب کنی

صدایی از دراوومد؟

در نیومد؟

خب پس پنجره باز بوده

حالا بذار این یکی رو امتحان کنیم ...

تَرَق ....

این یکی بسته بوده!!!! ...

( شل سیلور استاین )

اگر نمی تونم همیشه مالِ تو باشم
اجازه بده گاهی ,زمانی از آنِ تو باشم

اگر نمی تونم گاهی ,زمانی از آنِ تو باشم
اجازه بده, هر وقت تو می گی, کنارِ تو باشم


اگر نمی تونم عشقِ راستینِ تو باشم
بگذار باعثِ سرگرمی ِ تو باشم

اما مرا  ترک نکن
بگذار در زندگیِ تو, دست کم چیزی باشم!....

                       

سام اولیک!

 

آقا جاتون خالی دیشب رفتیم بیرون ... رفتیم پارک جمشیده ...

دم در منتظر چند تا از دوستان جدید بودیم که ...

یه دفعه یاسمن غش غش زد زیر خنده  .. من و شیما برق سه فاز از سرمون پرید که وا ... یاسمن با خودش میخنده ... اونم غش غش ...

بعد دیدیم که نه ... دم در پارک جمشیدیه ...یه چاله گنده پر از آب وجود داره که چون تاریکه قابل دیدن نیست ..

یه پسر هم ( از این بچه بادی بیلدینگ ها که این بادکنک میمونن ...) چاله پر از آب رو ندیده و پاش تا مچ رفته بود تو آب و خیس خیس شده بود ... یاسمن هم این صحنه رو دیده و حالا نخند کی بخند ..

من بهش تو پیدم که چرا انقدر بلند بابا بنده خدا گناه داره ...که یه دفعه یه خانم با یه بچه تو بقلش دوباره افتاد تو چاله و من رو میگی ...

اصلا نتونستم جلوی خندم رو بگیرم و سه تایی زدیم زیر خنده ...

خلاصه دیشب از هر 5 نفری که رد میشدن 2 نفر پاشون میرفت تو چاله آب ...  و ما هم هر هر میخندیدیم ...

مخصوصا که بعضی ها هم شدید سوژه بودن ... ( دختر پسرها که یا نامزد بودن یا زوج جوان و خلاصه تریپ لاو داشتن ...) فکر کن .... دختر با کفشی که پاشنه هاش 10 سانت ( از اینها که من عمرا نمیتونم بپوشم ...) په پسر تکیه داده و یه ریز داره عشوه غر غمیش میاد و پسره هم دستشو انداخته دور کمر دختره و داره یه براش چاخان پاخان میکنه و قاه قاه قوه قوه  میخندن که یه دفعه ... شِلِپ ... پای دختر میره تو چاله ... و جالب اینکه اصلا یه روی مبارکم نمیارن و به راهشون ادامه میدن ...

آی دیشب خندیدیم ... آی خندیدیم ...

ای خدا ....

راستی هیچ متوجه این مطلب شدین که بچه های متولد بهمن خیلی عمیق و تو دارن و فوق العده هام با جنبه .... و خیلی بزرگتر از بچه های هم سن و سال خودشون میفهمن و رفتار میکنن ....

من متولد بهمن نیستم ها ...