هنوز یه روز نشده تو خونه ام و .... حوصله ام به قدری سر رفته که اگه درش رو برداری اگه همش هم بزنی حتی ایگه زیرشو خاموش کنی ..... بازم تمام دنیا رو میگیره ....

دیروز صبح دوباره من و مامی جان جر و بحثمون شد ... و من از اونجایی که میدونستم اگه ادامه بدم طوفان میاد خونمون رو میبره اون دور دورا ... جلوی دهنمو گرفتم و حرفامو قورت دادم ....

.

.

.

- دیشب تا دیر وقت کجا بودی؟

- گفته بودم که سینما

- سینما تا ساعت 8:30 بود باقیشو کجا بودی؟

- رفتیم شام خوردیم و بعدم چایی

- با کی؟

- برو بچ

- برو بچ کین؟

- من و سامان و مانی و پیام و زهرا و نیما و دوست دختر مانی که اسمشو بلد نشدم ...

- اینا کین؟ جدیدن؟

- آره

- پس چرا گفتی با تبس اینا میری؟

- جوابش طولانیه ...

- خب اینا کین؟ چه جوری باهاشون دوست شدی؟ .... خونه هاشون کجاست .... چند سالشونه؟ چی کاره ان ؟ ....

- وای .... واسه همین بهت نگفتم دیگه ...... حوصله این سئوال جوابها رو ندارم .

- یعنی که چه؟ ... دیشب این همه ما رو نگران کردی ... حوصله هم نداری ...

- بابا جون مگه خودت 22 سالت بود ... مامانت میومد بگه کجا میری چی کار میکنی .... مگه نمیگی بدم میومد که مادر شوهر و خواهرشوهرم منو بازجویی کنن

- دست شما درد نکنه دیگه ....... حالا ما شدیم خواهر شوهر مادرشوهر

- ای وای مامان ولم کن

- من نباید بدونم تو کجا میری و چی کار میکنی اگه یه وقت بلا سرت بیاد ... کی جواب میده

- نترس اگه بلا بخواد سرم بیاد هم نمیاد ... تو نباشی هم خدا خودش یا دست و بال منو میبینده یا .... بیخیال

- منظورت چیه؟

- هیچی مادر ولم کن

- چرا برداشت بد میکنی ....... منظورم اینه که اگه تصادف کنی .... اگه خدایی نکرده بهتون پلیس گیر بده .... اگه اونهاای که باهاشون رفتی خطرناک باشن؟

- اگه آسمون بیاد زمین .... اگه آتشفشان فوران کنه ... اگه امام زمان ظهور کنه ... اگه اسپایدر من پیداش بشه .... اگه بوش سوار ماشینتون شه .... اگه بدزدنت ... اگه کلیه ات رو درآرن ..... وای  وایییییییی ..... اگه ........ اگه اگه ...

آخه مادر من ... عزیز من .... مگه همه منتظرن سر منو بکنن زیر آب ؟ .... والا به خدا دخترت هیچ تهفه ا هم نیست .. این همه آدم تو این مملکته .... همه بدن؟ فقط تو خوبی .... نه؟ باقی ننه بابا ندارن .... ولن همش .... نه؟ نه مامان جون خیالت تخت .... همه مامانا عین خودتن ...... سوسکه داشت از دیوار بالا میرفت ... مادرش گفت قربون  دست و پای بلوریت برم ....

-  چرا چرند پرند میگی ........ من میگم چرا اینقدر دیر اومدی؟

- مگه دفعه اولمه ؟

- نه ولی اون دفعه ها من میدونستم تو کجایی با کی هستی

- ببینم مگه شما مجلس خبرگانی که همه چیو باید تایید کنی ... مگه من خودم عقل و شعور ندارم که برم زیر ماشین  ....

- نخیر ....... ولی ما خانواده ایم ... داریم با هم زندگی میکنیم .... مثلا اگه من یه هو یی برم شب ساعت 3 بیام ... تو نمیپرسی کجا بودی ؟

- نه . برو هر موقع حال کردی بیا ....

- واقعا که یه جو عاطفه در وجودت نیست ....

- اینکه همش به یکی گیر بدی میشه عاطفه دیگه؟

- نخیر اینکه ولش کنی به امان خدا  ندونی کجاست و مرده است یا زنده میشه عاطفه

- چه ربطی داره و... مگه من رفتم سفر قندهار .... باباجون رفتم سینما عصر جدید همین میدون کاخ .... عجبا ....

.

.

گریه میکنه ........... باز زد زیر گریه ......

 

مادر من ...... عزیز دل من ....... ببخشید ....... بله حق با شماست ......... من معذرت میخوام ...... الهی من قربونت برم .. گریه نکن .... خب؟ .... باشه ... هر چی تو بگی ...... 

 

ای خدا .......

نظرات 6 + ارسال نظر
سید عدنان یکشنبه 11 مرداد‌ماه سال 1383 ساعت 09:13 ب.ظ http://soozeshgh.persianblog.com

ای بابا.. خیلی با مامانت بد حرف میزنی ها! خجالت بکش..من که پسرم مامانم بیشتر از این حرفا بم گیر میده .. تو که دختری معمولا باید گیر بیشتری بدن..بعد اینقد بد حرف میزنی با مامانت!؟ خو ب نگرانته! ۲۲ سالت هم هست که باشه که چی؟ تا وقتی شوهر نکردی بچه ی مامانتی! اوکی؟!

ارشیا یکشنبه 11 مرداد‌ماه سال 1383 ساعت 09:22 ب.ظ http://tanhatarinashegh.blogsky.com

سلام وبلاگ خیلی قشنگی دارین .می خواستم اگه اجازه بدین با شما تبادل لینک کنم.
http://tanhatarinashegh.blogsky.com

بابالنگ‌دراز یکشنبه 11 مرداد‌ماه سال 1383 ساعت 09:36 ب.ظ http://babalengderaze.persianblog.com

پیش میاد غصه نخور ...

گلی جون دوشنبه 12 مرداد‌ماه سال 1383 ساعت 11:32 ق.ظ http://girl.blogsky.com

باز شما پسرا میرید و برمی گردید جواب پس میدید
ما دخترا قبل از رفتن رسیدن به مقصد و پس از بازگشت تماما در حال جواب پس دادن هستیم!
روزگاره دیگه...

[ بدون نام ] دوشنبه 12 مرداد‌ماه سال 1383 ساعت 12:38 ب.ظ

آنوشا دوشنبه 12 مرداد‌ماه سال 1383 ساعت 04:13 ب.ظ http://technolove.persianblog.com

جالب بود اما نفهمیدم گفتمانها کی به کی بود ؟! ... از طریق ارکات پیدات کردم !

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد