افتضاح شد ...

چه سام اولیکی ... این سام بخوره تو سر من با این شاهکاری که کردم ...

 

بچه ها ... من واقعاً ناراحتم ... امروز اتفاق واقعاً بدی افتاد ... من حسابی شرمنده شدم ... خیلی بیشتر از حسابی ...

او اصلاً به روی خودش نیوورد ولی من داشتم میمردم از شرم ... گو اینکه منم  اصلاً به روی خودم نیووردم ... ولی ...

من حالم اصلاً خوش نیست ... تقریباً مریض شدم .....

اصلا ...

واقعاً دلم میخواد از خجالت بمیرم ...

میدونی گاهی اوقات فکر میکنم شاید حامد راست میگفت که من ...  ولش کن ...
هر کس دیگه جای من بود یه کاری میکرد ولی من هیچ کاری نکردم ... یعنی خب  اصلاً نمیدونستم باید چی کار کنم ....

خیلی شیک اصلاً به روی خودم نیووردم و باهاش رفتم بیلیاردم بازی  کردم ... تازه هر چقدر هم که اصرار کردم که بذاره من حساب کنم زیر لب گفت : زشته ...

البته بازم من نفهمیدم چی چیش زشته ! ...

ولی حالم حسابی گرفته شد ...

 

وای خدای من عجب افتضاحی شد ... اصلاً چرا اینطوری شد ؟!

الان اگه دوباره وبلاگ منو بخونه میگه : چقدر غر میزنی ...

 

 

ولی به خدا غر نمیزنم ... من واقعاً ناراحتم ... شاید دیگه هیچ وقت همچین کاری نکنم  ... هیچ وقت ...

 

من خیلی خیلی ناراحتم .... 

         

نظرات 9 + ارسال نظر
دنیای یک ایرانی پنج‌شنبه 26 تیر‌ماه سال 1382 ساعت 07:28 ب.ظ http://semaho.blogsky.com

حالا خودت را نارحت نکن ! چیزی نشده که! ;) تازه اون حساب کرده ! اینقدر غر می زنی!

فربد پنج‌شنبه 26 تیر‌ماه سال 1382 ساعت 11:33 ب.ظ http://farbood.persianblog.com

اعتراف به اشتباه از جبران اون سختتره. حالا که فهمیدی سعی کن تکرارش نکنی.(اما خودمونیما آدم به تکرار زندس). زیادم سخت نگیر. وقتی می تونی کسیو بشناسی که قدرت داشته باشه اما از اون استفاده نکنه. همین

محمد پنج‌شنبه 26 تیر‌ماه سال 1382 ساعت 11:54 ب.ظ http://jigool20.persianblog.com

یه ریزه مرموز ...
فقط خودش میفم و طرفه مقابلش
پس دخلی به ما نداره !
..........................
حالا زیادم ناراحت نباش ، این نــیز بگذرد .

هاله جمعه 27 تیر‌ماه سال 1382 ساعت 12:44 ق.ظ http://chekhabara.blogsky.com

به خدایان دیر سال دیرین زندگی عشقیست که از یاد کبوتر رفته باور مکن که زندگی ساده است به خدایان دیر سال دیرین سوگند!!!! با اینکه یه کم خل شده بودم اما از خلیتم دست برداشتم و آپدیتیدم راستی مرسی لینک دادی جبران میکنم

[ بدون نام ] جمعه 27 تیر‌ماه سال 1382 ساعت 01:54 ق.ظ

سامبیلیک......خوبه خوبه خوشم باشه....میری بیلی؟؟؟ اونم تهنا تهنا؟؟؟؟.......حالا واسه چی ناراحتی؟؟؟؟؟؟من نفهمیدم....واسه ابن که اون(که البته ما نباید بدونیم کی تشریف داشتن ایشون...) حساب کرده؟؟؟؟؟
به...بابا مرامتو!!!!!!!......بابا من که برات گفتم تو رستوران پول ۳ تا پسر گنده رو حساب کردم....یه روی مبارک هم نیوردن.....حالا تو واسه این ناراحتی که.......
!!!!! جل الخالق...آدم چه چیزا میبینه؟؟؟....بابا غصه نخور....از خداش بود با آبجی ما بره بیلی ..پول میز که چیزی نیست ... تو جون بخواه ازش ( : دی )
راستی حالا بوگو بینم درست جریان رو فهمیدم یا الکی ۲ ساعت نظر دادم؟

این ایمان کیست که عالم همه دیوانه ا جمعه 27 تیر‌ماه سال 1382 ساعت 02:40 ق.ظ http://imanem.blogspot.com

mamanon ke omadi shirin khanoom.khobi.chishode bad nabinamet.akhe che etefaghi oftade ke shoma sharmande shodi.doshamnet sharmande........shirin khanoom montazerima nari yaaaaaa. ba bye

[ بدون نام ] جمعه 27 تیر‌ماه سال 1382 ساعت 02:31 ب.ظ

برای رسوندن منظورت راههای آبرومندتری هم وجود داره. همه که شل نمی‌شن. موفق باشی.

علی سیاه جمعه 27 تیر‌ماه سال 1382 ساعت 11:54 ب.ظ http://alisiah.blogspot.com

سلام ...خوبی ...میگم با تبادل لینک چطوری

پیچک شنبه 28 تیر‌ماه سال 1382 ساعت 05:29 ق.ظ http://peechak.blogsky.com

من ترجیح میدم تو مسائل خصوصی دیگران فضولی نکنم !!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد