ای پسر عمران ! هرگاه بنده ای مرا بخواند آن چنان به او گوش میدهم که گویی بنده ای جز او ندارم اما شگفتا که بنده ام همه را چنان میخواند که گویی همه خدای اویند جز من .
از مکالمات خداوند با موسی ....
- ببینم ... تو بین آدمی که دوستت داره و آدمی که دوستش داری کدوم رو انتخاب میکنی؟
- هیچ کدوم رو ....
- یعنی تنهایی رو انتخاب میکنی؟
- نه ... کسی که هم من دوستش دارم هم اون منو دوست داره ...
- خب .. تو فکر کن دیگه گزینه ای جز این دو تا نیست ..
- خب من آدمی که منو دوست داره و من دوستش ندارم عقم میگیره ..... اونی هم که من دوستش دارم منو دوست نداره .....
- آره ....خب حالا کدوم رو انتخاب میکنی ؟
- .....
- خب اونی که دوسش دارم ولی خب اون که منو دوست نداره که پس ......... حالیت شد؟
- آره ..... حالیم شد .....( نه! اصلا حالیم نشد .....)
سلام...
امان از دست ما آدما
سلام
حرف حساب میزنی...
اما نمی دونم چرا همیشه فراموش میکنم...
هفت شهر عشق را عطار گشت٬تو هنوز اندر خم یک کوچه ای...
جل الخالق!
سلام
خوشحالم که با وبلاگتون و نوشته های جالبتون آشنا شدم
حرفات از دل بلند شده واسه همینم به دل میشینه
موفق باشی و همیشه شاد