موقعی که من و تبس تصادف کردیم ما رو بردن بیمارستان آسیا ....
بیمارستان جا نداشت ...
واسه همین ما رو بردن بخش زنان و زایمان ... یه اتاق دو تخته ... اونشب تا صبح صدای ونگ ونگ بچه اومد ....
تازه ... صبح اول صبح ... یه پرستار اومد تو اتاق .... و به حالت خنده به من و تبسم رو نگاه کرد و گفت :
خانومها هر دوتون سزارین بودین؟ .....
************
از کجا بفهمیم که پنجره ای بازه یا نه؟
کافیه یه سنگ به طرفش پرتاب کنی
صدایی از دراوومد؟
در نیومد؟
خب پس پنجره باز بوده
حالا بذار این یکی رو امتحان کنیم ...
تَرَق ....
این یکی بسته بوده!!!! ...
( شل سیلور استاین )
سلام دوست عزیز وبلاگ خوبی داری سایت نیکروز سایتی عالی برای وبلاگ نویسان افتخار دارد با تمام وبلاگ ها تبادل لینک کند اگر مایل هستین لطفا ایمیل بفرستید
این پیام نیکروز منو یاد یه چیزی انداخت. یه تیم تو محله مون داشتیم به اسم ضربت. بچه ها در و دیوارو پر می کردن از این جمله: تیم ضربت آماده نبرد است. راستی بالاخره سزارین بودین یا عادی؟
http://user.blogsky.com
دوست عزیز سلام
لطفا به وبلاگ (لیست وبلاگهای فارسی بلاگ اسکای ) رفته و وبلاگ خود را در گروه مناسب به ثبت برسانید.
لطفا این مطلب را به دوستان دیگر نیز اطلاع داده.
با تشکر.
عهد کرده بودم که دیگه اینجا نیام. ولی حالا که اومدم بذار یه مهر «چرند بود!» روی تمبر این نامهات بزنم و برم...
وقتی تو مینویسی و از نوشتنش لذت میبری، یه مشت آدمایی مثل خودت هم میخونن و بهبه و چهچه میکنن، و این وسط هم یه «دوست»های اهل مطالعه ای چرندیات تو رو با نوشته های «گلشیری» مقایسه میکنن، حتما مشکل از منه که نوشتههای عمیق و عرفانی تو به نظرم «چرند» و «درپیت» میاد.
(نوشته های «شل» ربطی به تو نداره و حتی به نظر من سلیقه انتخاب هم نداری!)
یه جوونو که تازه قلم به دستش گرفته رو اینجوری تشویق میکنن؟ آینه عزیز واقعا همه ما پاک و بی آلایشیم؟