هیچ کی نیست که باهاش حرف بزنم !
پس با کفشم حرف میزنم!
اون که یه نیم تخت زبونشه و یه کفی روحش ...
خیلی هم خوب واکس خورده , خش نداره!
خشکه و بندش هم تنگه! اما غل و غش نداره!
ولی خب یه مشکلی هست : میدونی ! اون همش از پا حرف میزنه ... از پا و پا و پا ....
(شل سیلوراستاین)
چه قشنگه اینجا !
بابا تو هم حال و حوصله داریا که هی اثاث کشی می کنیا. بعدش منم از اون کله ها می خوام. فکر کنم باید خیلی مزه بده. بعدش زیاد غصه نخور. خواستی حرف بزنی من گوشم می شنوه ها. فقط قبلش هماهنگی کن. همین
پس برو سراغ دلت!
..............................
محیط اینجا
ارومه!
دوستش دارم!
من تازه اومدم اینجا ها ......چه ستاره های نازی ...چه بچه های نازی ...چه حرفای نازی
:))
منظور؟
خیلی نازن!!!!ای جوووووووووووووووووووووووووونم
یا علی
سلام متنت ساده ولی مفهوم عمیقی داره کجاست دوستی بی غل و غش و راستین موفق باشی مهدی
اگه آره پس آره
اولا سام عولیک
بعدش هم همونجای قبلی گفتم برو بخون
من که متوجه نشدم!
سلام
وبلاگ بسیار زیایی دارین البته یه مقدار اون منو کناریتون درهمه قسمت لینکها رو میگم. امیدوارم شاد باشی و قلمت همشه به نوشتن مبتلا باشه. فرهاد
اسم وبلاگ و ایمیلمو ننوشتم اما خودت منو خیلی خوب می شناسی . می دونی شیرین خیلی ناراحتم از اینکه گولت رو خوردم . من واقعا فکر کردم که تو می خوای با آدمی مثل من دوست باشی . می دونی خیلی خوشحال بودم که یه نفر اومده من رو برای خودم می خواد نه برای چیز دیگه ولی خوب . به هر حال امیدوارم که دستت خوب بشه . دیگه اینکه مواظب خودت باش .
حاج محسن
آخه تو کم به من دروغ گفتی؟! شرمم که نمیکنی!