سلام ...

امتحانات تموم شد و من هنوز زنده ام ... دیدی ... من به این راحتی ها نخواهم مرد ... ولی کاش میشد ... به همین راحتی مرد ...

یه چیز دیگه اینکه من امروز رفته بودم امتحان درسی 3 واحدی رو بدم که اصلا برش نداشته بودم .... دو نقطه دی .. میبینی ... چه دانشجوی فعال و حواس جمعی ام ...

اینا رو ول کن ... میدونی ....هر دفعه وبلاگم رو به روز میکنم .. دلم میخواد قبلیها رو پاک کنم ... گاهی فکر میکنم شاید بهتر باشه ننویسم ...

چون هر لحظه تغییر میکنه ...

دیروز وقتی نظر آرش رو خوندم که راجع به گفتگوی خدا و آدم نوشته بود و بعد هم یه سری به میلهام زدم و با میلی فوق العاده توهین آمیزی مواجه شدم که از طرف یکی از پسرهای دانشگاه میل شده بود و توش کلی توهین به خانومها شده بود...

گرچه من از توهین چندان خوشم نمیاد ولی با خودم فکر کردم شاید با گذاشن این مطلبی که من ازش خوشم اومد و گذاشتم تو وبلاگم ... شاید به آقایون توهین کردم ک البته 100 برابر اون برگشت ...

 

دست آخر با خودم فکر کردم ما آدمها موجودات جالبی هستیم ... همیشه بین خودمون و جنس مخالف فرق میذاریم . معتقدم طرف مقابل غیر قابل تحمله ... و در عین حال هم همیشه ... میخوایم کنار هم باشیم ....

پسرها میگن دخترها دردسرن و مصیبتن و غیر قابل تحمل ... در عین حال هم همیشه دنبال جنس مونث هستن .. البته نه همشون

دخترها .... میگن ... مردها اونها رو درک نمیکنن و دنیاشون خیلی متفاوته و خلاصه این چیزها و همیشه هم یه موجود مذکر رو برای احساس آرامش میخوان .... البته نه همشون ...

 جالبه نه ؟ ...

راست دارم یه کتابی به نام دفترچه ممنوع که خانوم بی نقطه بهم هدیه کرده رو میخونم ... کتاب جالبیه .... میتونم بگم خیلی جالبه ... به چند تا جمله جالب برخوردم ....  یکیش این بود ....

تو خانواده اگه بخوای تنها باشی ... گناهکار محسوب میشی .

 

راستی من یه موضوعی رو فهمیدم .... اونم اینکه  بر عکس خیلیها که برای خرید یکیو واسه نظر دادن میبرن من برای خرید باید تنها باشم ... وگرنه نه تنها جنس دلخواهم رو نمیخرم ... بلکه اصلا لزش استفاده نمیکنم

....

آخ ترم تموم شد ... نمیدونم چرا احساس میکنم با شروع ترم جدید ... زندگیه جدیدی رو شروع میکنم ....

از فردا ....

کوه ...

استخر ...

سینما ....

کلاس نقاشی ...

انیمیشن ....

.

.

 

و تنهایی ....

به به ...